{راوی}

داستان مربوط به دختری به نام پانیز است که در خانواده ای خیلی پولدار رشد کرده

وی از کودکی اخرت ودین اسلام را مسخره میشمرد وتا اینکه.......

{پانیذ}

من الان دانش جوی ترم اخر ریاضی فیزیک هستم

پارمیدا:هوی پانیذ کله خر 

-چه مرگته بیشعور

پارمیدا:خبرای جدید رو شینیدی؟؟؟؟

-نه چه طور مگه!!

پارمیدا:یادته سارا ریاحی دانش جوی تازه وارد.....

-اره

پارمیدا:الان وارد حوضه عمیه قم شده!!!!!!!!

-هان

پارمیدا:باور کن راست میگم

-باهمون سر شکلش؟؟؟؟؟؟اون که تا دیروز ....

پارمیدا:اره خدایی تا دیروز نمیدونست امام اولش کیه حالا رفته حوضه!!!

-تیپش یادته؟؟؟؟؟؟؟؟؟

پارمیدا:اره واقعا هر روز یه مانتو هرروز یه کفش همیشه هم مد میپوشد کثافت خرپول

-واقعا تو خودش چی دیده که یک شبه راهشو اینجوری میکنه

پارمیدا:نمیدونم والا فقط الان دیگه سارا خفن میشه حاج خانومریاحی تقبه الله 

-خخخخخخخخخخخخخ ولش کن بیا بریم

پارمیدا:وای باز این پسره نقطه داره مارو نگاه میکنه بزنم تو برجکش؟؟؟

-بزار واسه من

پارمیدا:داره میاد سمت ما خودتو بگیر که میخاد تیکه بندازه

پسره نقطه:چاکرتم داش مجید

-خخخخخخخخخ چقدرم تحویلمون گرفت خنگ داشت میومد پیش اون پسره

پارمیدا:بزار من بهش متلک بندازم

-مگه کرم داری؟؟

پارمیدا:تو که نمیفهمی الان دیگه دخترا کرم میریزن نه پسرا

-وای بی خیال بیا بریم

پارمیدا:نه باو ببین کیفشو گذاشت رو لبه ی نمیکت 

-خوب که چی؟؟؟؟

پارمیدا:بریم رو نمیکت بشینیم بعد کیفشو میندازم تو جوب

-باشه 

رفتیم رو نمکت نشستیم پارمیدا خودشو تکون داد وشلوپ کیف افتاد تو جوب اب

بعدم شروع کردیم به گپ زدن

پسره اومد

نقطه:وای کیفم!!!!!!!

بدو کرد سمت ما وخم شد کیفشو برداشت از تو جوب

نقطه:خدای من بیچاره شدم پایان نامم داغون شد!!!!!!!!!!

-خخخخخخخخخ بزن بریم

پارمیدا:حالشو گرفتیم

نقطه:خانوم ریاحی چرا این کارو کردید؟؟؟؟

-ببخشید من باید شما رو بشناسم؟؟؟؟

نقطه:من که میدونم از عمد اینکارو کردید

-واقعا براتون متاسفم که داریدتحمت میزنید 

بعدم رفتیم

پارمیدا:کیف کردم اورین بیا بریک که استاد کچلمون میکنه

-قلت میکنه پرو

این قسمت تموم شد قسمت بعدی 10تانظر موخام

من خیلی بخشنده شدم ها

نظرات شما عزیزان:

Tifani Fuji

ساعت13:38---27 آذر 1394

هییییییییییییین رمان
واقعا این مطلبا نیازه
دست گلتون درد نکنه
خسته نباشین
پاسخ:ممنون

آیانا

ساعت9:47---27 آذر 1394

خیلی تاز بود عزیزم موفق باشی
پاسخ:ممنونم عزیزم

a r m i t a # v a m p i e r

ساعت1:14---27 آذر 1394

[وب سایت]

وییییییی این دخترا چقدر .......ایشششششششششش
میشه یه سوال بپرسم
پاسخ:خخخخ اره بپرس عزیزم

فاطمه اایچیزن

ساعت22:27---26 آذر 1394

[وب سایت]

عااالی
پاسخ:ممنون

هما

ساعت19:25---26 آذر 1394

یه سوال اگه همه رو دیدی رمان رو هم خوندی چرا نظر ندادی
پاسخ:با کامیوتر بودم بعد مرضی اورده بود منم نتونستم نظر بدم شرمنده عزیزم برای رمان که نظر دادم برای عکسا امروز نظر دادم

هما

ساعت19:20---26 آذر 1394

خخخخخ باش فردا یه عکسی برات می زارم توپ حال کنی خخخ عکسه مال خودمو خیلی دوست دارم خیلی نازه برا همون کپی رو ممنوع کردم بقیه رو هم بزور پیدا کردم عکسه تورو یه جیگری دفعه بعد می زارم حال کنی باش
پاسخ:مرسیییییییییییییییییییییییییییی

هما

ساعت19:10---26 آذر 1394

اینم تهش زود بزاری ها
پاسخ:تو میزاری ها

هما

ساعت19:09---26 آذر 1394

خوش حال و شاد خندانم قدر حجابم رو می دانم
پاسخ:خخخخخخخخ این فرده جمعش کن خوش حالو شادو خندانیم قدر حجاب رو میدانیم

هما

ساعت19:09---26 آذر 1394

کم کم پر میشهنظرا آخ جون
پاسخ:اره اخ جون

هما

ساعت19:08---26 آذر 1394

رمان رو دوست دارم خیلی قشنگه
پاسخ:منم تورو دوست دارم خخخخخخخ

هما

ساعت19:07---26 آذر 1394

راستی ببخشید یه زحمتی دارم میشه تو دلنوشته پست بزاری و بگی داریم تو صاحب الزمان رمان می زاریم شرمنده
پاسخ:باشه میرم میزارم

هما

ساعت19:05---26 آذر 1394

با بدبختی گذاشتمشون خخخخ راستی به نظرت من الان وب بزنم یا اردیبهشت اینا
پاسخ:همین الان بزن

هما

ساعت19:04---26 آذر 1394

راستی تو دلنوشته عکسا رو دیدی اگه دوست نداری بگو عکستو عوض می کنم
پاسخ:اره دیدم خوب بود فقط بی کیفیت بود خخخخخ خودتت خیلی ناز بودی کیف کردم

هما

ساعت19:03---26 آذر 1394

میشه با هم بنویسیم البته اگه اجازه بدی
پاسخ:من که از خدامه میام برات خوصوصی موضوش رو میگم پس قسمت بعدی باتو عزیزم

هما

ساعت19:02---26 آذر 1394

خیلی قشنگ بود
پاسخ:ممنون

هما

ساعت19:01---26 آذر 1394

عالی بود عزیزم ادامه ادامه خودم نظرا رو پر می کنم
پاسخ:خودت ادامه اش رو بنویس

نام :

آدرس ایمیل:

وب سایت/بلاگ :

متن پیام:

نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: